طوفان عشق
هیچ کس حس نکرد تنهائیم را
آنـــكــــه دستــــش را ایـــنـقــــــــدر مـحـكــــــــم گـــرفـتـــــه ای ... دیـــــــــروز عــــاشـــق مـــن بـــــــــود ♥ دستــــانـــت را خـستـــه نـكــن فـــــــــــــــردا تــــو هــــَــــم تـنــــهــایـــــــــی ..!! دیشب بارون بارید بارون نم نم خیلی دوست داشتم با توزیربارون قدم بزنم اما تو کار داشتی رفته بودی بیرون و من تنها زیر بارون اشک ریختم باران می بارد به حرمت چه کسی نمی دانم من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد پس نیاز کن غصه هایت برای من ... همه بغضها و اشكهایت برای من .. صدای همیشه خوب بودنت را عشق یعنی این............ در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر شوهرش می باشد در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد خنده تو به من خندیدی و نمی دانستی.. خواه یا ناخواه میگذرد.............پس صبر داشته باش هیچ کس ویرانی ام را حس نکرد روز رفتنت را یاد داری؟ کفشهایت را بغل کرده بودی که مبادا صدایش گوشهایم را ازار دهد نوک پا نوک پا دور شدی از همین گوشه کناره... عشق یعنی وختنها از درون، عشق یعنی بی پروا شدن سعی از قطره تا دریا شدن
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...
دوستت دارم ...
من با چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم...
باغبان در پی من تند دوید...
سیب را دست تو دید..
غضب الود به من نگاه کرد...
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...
و تو رفتی و هنوز...
سالهاست که در گوش من ارام ارام...
خش خش گامهایت تکرار کنان..
می دهد ازارم...
و من اندیشه کنان غرق این پندارم...
که چرا خانه کوچک ما
سیب نداشت.....
عشق یعنی سوختن تا ساختن ،
عشق یعنی عقل و دین را باختن ،
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،
عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،
عشق یعنی می ستایم من تو را ،
عشق یعنی در پی تو در به در ،
عشق یعنی یک بیابان درد سر،
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر،
عشق یعنی تو بران از خود مرا ،
عشق یعنی باز می خوانم تو را ،
عشق یعنی بگذری از آبرو ،
عشق یعنی کلبه های آرزو،
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ،
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،
عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،
عشق یعنی سروهای سر بلند ،
عشق یعنی خارها هم گل کنند،
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،
عشق یعنی سایه بانم من تو را ،
عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،
عشق یعنی می پرستم من تو را،
عشق یعنی آن نخستین حرفها ،
عشق یعنی در میان برفها ،
عشق یعنی یاد آن روز نخست ،
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ،
عشق یعنی تک درختی در کویر ،
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،
عشق یعنی بگذری از هفت خان ،
عشق یعنی آرش و تیر و کمان ...
Power By:
LoxBlog.Com |